سرزمین بایر: مرور فیلم احمد بهرامی
احمد بهرامی با Wasteland از انسانیتی خودخواه ، بدبخت و ناامید صحبت می کند ، که بندرت چنین موثر ، بسیار وحشیانه و روزمره توصیف شده است.

 

 

زمین ، صحرا ، باد ، صدای گاری قدیمی که توسط چهارپای قدیمی حمل می شد ، توسط مردی پوشیده از پارچه رانده می شد ، و صورتش در اثر آب و هوای مادام العمر بریده شد.
مطمئناً نمی توان گفت که آغاز Terra Desolata (Dashte Khamoush عنوان اصلی ، The Wasteland the international one) توسط احمد بهرامی هر شروعی است ، نمی تواند به این دلیل باشد که از همان لحظه های اول بیننده غرق در یک جهان است. که در آن روایت به یک بعد حسی از قدرت مطلق ، به یک سیاه و سفید زیبا و فوق العاده رسا توسط مسعود امینی تیرانی تعظیم می کند.
کارگردانی بهرامی از نگاه قهرمان داستان ، از لطف الله مطیع و بسیار فقیر (علی باقری) ، ناظر یک کارخانه کوچک آجر در دره ای دور افتاده و ویران ایران ، آشکار می شود.
لطف الله چهل سال است که در آن کارخانه است ، در آن کبوتر کوچک که هر روز همان روز دیگر است ، جایی که خستگی ، گرسنگی و ناامیدی از همراهان دردناک یک عالم خرد کرد ، آذربایجانی ، ترک است ، تقسیم بر زبان و باستان دشمنی ، اما با گرسنگی و فقدان آینده متحد شده است.

Terra Desolata شخصیت اصلی واقعی صدا را دارد


احمد بهرامی با Terra Desolata فیلمی در بعد کارگری خاورمیانه توهم آور و بسیار ضعیف خلق می کند ، که در آن طبیعت ، عناصر ، یک جزیره کوچک را در بر می گیرد ، که در آن صداهای کار عناصر ، انسانیت خودخواه و بدبختی را در بر می گیرد ، ناامید ، تقسیم شده توسط یک طبقه گرایی که فیلمبرداری و ادبیات غرب آن را به خوبی می دانند ، اما به ندرت به این شکل موثر ، وحشیانه و روزمره توصیف شده است.
لطف الله ، نوعی بازمانده از دورانی است که دیگر وجود ندارد ، مترسک قربانی یک استاد دروغگو ، دروغگو و خودخواه بی رحمانه (فرخ نعمتی) ، مانند یک شبح در میان خانواده های پرولتاریای بیگانه با هر گونه عصیان ، هرگونه جاه طلبی وجدان سرگردان است درجه یک.
خیره کننده جهت ، در دستگاه رسمی که هر تصویر را به یک تصویر ناامیدکننده تبدیل می کند ، Terra Desolata در صداهایی که توسط حسن مهدوی و وحید رضویان ویرایش شده اند ، چیزی کاملاً خارق العاده است. در حالت تعادل یک قهرمان اضافه شده.

بین پازولینی و ورگا ، یک فیلم جهانی

باد ، باد صحرایی که گرد و غبار آن تقریباً شنیده و لمس می شود ، سر و صداهای حرفه ای باستانی و طاقت فرسا ، چرخ های چرخ دستی ، آتش کوره ها ، صدای ولگردها و شام مشترک این بشریت گدایی ، همه با هم شاید قهرمان اصلی و واقعی فیلم شوند. و آنها موسیقی متن قابل ملاحظه ای غایب را به طرز خارق العاده ای جبران می کنند ، و یک سمفونی شکسته توسط سکوت وحشتناک ایجاد می کنند.
همه اینها پیوند عمیق کار بهرامی با نئورئالیسم ایتالیایی را تقویت می کند ، به ویژه با کار پازولینی ، که مانند کارگردان به روایت ناتورالیستی علاقه داشت ، بیرحمانه اما هرگز بدون جهانی بودن یا لحظات عالی شعر بصری ، از یک ساختار داستانی منسجم.
Terra Desolata از این نظر ، شرح وقایع شکست پانزدهم آخرین ، یک Loftallah قادر به شورش نیست ، مانند خانواده های گرسنگی و خستگی آن کارخانه از این جهان ، از جمله سرور زیبا و غمگین (مهدیه) ناساج) ، نمادی از یک زنانه است که هم بدبینانه است و هم مستعفی.

این فیلم ، با وجود ریتمی آهسته و قابل تأمل ، در فیلمنامه یک جواهر کوچک دارد که نوشته های ورگا ، تئاتر بودن پیراندلو را به یاد می آورد ، آنچه را که به نظر می رسد داستان فقر لباس روحانیت یک روند تکرار ، دروغ ، ماسک است ، در بر می گیرد. ، در مورد رسمیت زندگی.
در سکوت ها ، در گفتگوهای سرزمین متروک ، واقعیت یک بعد تاریخی زنده می شود که در آن بیش از سلاح ، خشونت حیله گر است ، فقر ، سراب فردای کمتر فقیر ، بهترین سلاح در دست بورژوازی ( بزرگ یا کوچک) ، همیشه وقت گیر در قرار دادن دنیای مستاصل در برابر یکدیگر.
اما بیش از یک فیلم تاریخی ، فیلم بهرامی فیلمی در مورد تاریخ است ، در مورد مردان ، در مورد چرخ بین فقیر و فقیر ، شهر و روستا ، در مورد شکست ساده لوحان زیرا آنها بیش از حد فروتن هستند ، از بازندگان برای اینکه نمی توانند ترسو باشند ، برای فرار از یک بندگی که پادشاهی روح است.